وبلاگ :
حــضــرتــ تــنــهــايــ بــهــ هــمــ ريــخــتــهــ....
يادداشت :
زخم ها بر دل عاشق كردند
نظرات :
0
خصوصي ،
10
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مصطفي
گل من ، پرنده اي باش و به باغ باد بگذر
مه من ، شکوفه اي باش و به دشت آب بنشين
گل باغ آشنايي ، گل من ، کجا شکفتي
که نه سرو مي شناسد
نه چمن سراغ دارد ؟
نه کبوتري که پيغام تو آورد به بامي
نه به دست باد مستي گل آتشين جامي
نه بنفشه اي ،
نه جويي
نه نسيم گفت و گويي
نه کبوتران پيغام
نه باغ هاي روشن!
گل من ، ميان گل هاي کدام دشت خفتي
به کدام راه خواندي
به کدام راه رفتي ؟
گل من
تو راز ما را به کدام ديو گفتي ؟
که بريده ريشه مهر ، شکسته شيشه دل
منم اين گياه تنها
به گلي اميد بسته
همه شاخه ها شکسته
به اميدها نشستيم و به يادها شکفتيم
در آن سياه منزل ،
به هزار وعده مانديم
به يک فريب خفتيم...
پاسخ
سپاس