پيام
+
*ديروز رفته بودم همايش...
بعد نميدونم چرا همه آدم ها حسابي بودن بجز اون دو نفري که پشت سر من بودن...از اول تا اخر مسخره بازي و خنده هاي الکي...جايي که واقعا حرصم گرفت اونجا بود که سرود ملي ايران رو گذاشتن و اينا شروع کردن به خنديدن و مسخره کردن..هنوز نميدونن که روي چه خاکي وايسادن و معني حرف کوروش رو*

رضوان بانو...
92/10/7
رضوان بانو...
*که گفته بود" ديگر بس است...زودتر بدنم را در آغوش خاک پاک ايران قرار دهيد تا ذره ذره بدنم خاک ايران را تشکيل دهد...چه افتخاري بالاتر از اينکه بدنم در خاکي مثل ايران دفن شود..."رو هنوز نميفهمن...متاسفم...*
...*Mon Amour*...
چه همايشي؟
رضوان بانو...
يه همايش تو ي تهران
رضوان بانو...
:-/ فقط ميتونم بگم متاسفم
رضوان بانو...
:-o
رود تنها نيست
خوب اينا مغزشون رو براي اون همايش آماده نکرده بودن و اومده بودن
**گل آفتابگردون**
خوب بهشون مي گفتين ديگه.
رضوان بانو...
راهش چيه