پيام
+
*بي وداع از برمن رفتي وحسرت خوردم
کاش اي فاطمه جان قبل تو من مي مردم
خبرت را که شنيدم بدنم لرزان شد
ديده ام سيل شد و رود شد و باران شد
شعله شد آه من و ناله من طوفان شد
گريه کردم بخدا قاتل تو خندان شد
وقت پيروزي دشمن شد و حيدر افتاد
پيش مردم به خدا شير تو با سر افتاد*

ياسيدالکريم
94/12/23
رضوان بانو...
مجتبي صمدي شهاب
رضوان بانو...
فرض کن پيش تو ليلاي تو را آزردند
بعد از آن سر به بيابان نگذاري سخت است کاظم بهمني