برگشتم از سفر و غرق پرسشم.... - حــضــرتــ تــنــهــایــ بــهــ هــمــ ریــخــتــهــ....
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وب

خوش نامی قدم اول است از خوش نامی به بدنامی رسیدن قدم بعدی قدم آخر گم نامی است...
لینک دوستان
جستجوی وب
برچسب‌ها وب

سلاااااااااام من اومدم دوباره....این چند روز رفته بودم مسافرت....تو مسافرت یه چیزایی دیدم که تو ذهنم درگیری ایجاد کرد.... آدمایی که خیلی راحت دروغ میگن و میگن مصلحته آدمایی که غیبت میکنن و میگن حلاله همه میدونن فقط من نیستم.... آدمایی که وقتی کنارشونی باهات خوبن و وقتی محتاجشون میشی میشن دشمن خونیت بدجور داغونم بدجور دلم میخواد دلیل اینهمه دوری و تفرقه رو بفهمم میگن وقتی نماز بخونی از گناه دور میشی اما من آدمی رو دیدم که تسبیح بعد از نمازش شد غیبت وقتی میگی غیبت نکن میگه درددله من که غیبت نکردم بدجوری خسته شدم از این دنیا و آدمای عجیب غریبش ایکاش یکی برام توضیح میداد...من معنی این ها رو نمیفهمم من عادت کردم به وادار کردن...وادار کردنه کسی که دوسش ندارم به رفتن و وادار کردنه کسی که دوسش دارم به موندن باید یاد بگیرم توی سال جدید اونی که قرار باشه بمونه از اون سر دنیا هم میمونه....من فهمیدم نمیتونی کسی که همه زندگیته رو وادارش کنی کنارت باشه....شاید اون با یکی دیگه خوشه...من این چند روز خواهرمو خیلی اذیت کردم و البته ازش معذرت خواستم اما نمیدونم چرا دیگه آروم نمیشم....خسته شدم از دورنگی و ریا...

خدایا سرده این پایین از اون بالا تماشا کن

اگه میشه فقط گاهی بیا دست منو ها کن

خدایا سرده این پایین ببین دستامو میلرزه

دیگه حتی همه دنیا به این دوری نمی ارزه




تاریخ : دوشنبه 92/1/5 | 1:26 عصر | نویسنده : انـــــار بـــــانـــو | نظر

  • paper | خوشنویسان | الگوریتم